يکشنبه ٠٧ مرداد ١٤٠٣ |
![]() ![]() |
چاپ خبر
![]() تاریخ پژوهی تامین اجتماعی در مکاتب مختلف![]()
برای آنکه نسبت تأمین اجتماعی در مکتب اقتصاد اسلامی با تأمین اجتماعی متعارف مشخص شود، لازم است بهطور خلاصه مروری بر جایگاه و زمینههای شکلگیری تأمین اجتماعی در مکتب سرمایهداری صورت بگیرد. تاریخچه تأمین اجتماعی بیمهایاز اواخر قرن نوزدهم میلادی، باتوجه به پیشرفتهای صنعتی، تحولاتی عمده در الگوهای سنتی کار و زندگی بروز کرد و با شکلگیری طبقات کارگر و کارفرمای صنعتی، مفهوم حمایت از نیروی کار در دوران ازکارافتادگی و پیری مطرح شد (پلاگ و کویست، 1379: 1). نظام رفاه و تأمین اجتماعی به شیوه و با ساختار کنونی آن پس از دوران انقلاب صنعتی تحت تأثیر مستقیم تجارب حاصل از دوران فئودالیته (نظام اربابرعیتی) در جوامع اروپایی و تفاوتها و تبعیضهای اساسی و فاحش موجود میان اقشار مختلف اجتماعی در ارتباط با تحقق حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، مالکیتی، حرفهای و شغلی و تغییر اساسی نگرش جامعه به نیروی کار شکل گرفته است، بهگونهای که این فرآیند نامتناسب بهتدریج موجبات تولد و رشد فرآیند فلسفه و مکتب آزادیخواهی (لیبرالیسم) از سوی روشنفکران، متفکران و آزادیطلبان عصر مذکور و همچنین تقویت جنبشهای سوسیالیستی را در کشورهای صنعتی اروپا فراهم ساخته و درنهایت باعث تعمیم خواستههای اقشار آسیبپذیر اجتماعی بهخصوص کارگران و کشاورزان در راستای تثبیت حقوق اجتماعی آنان شده است (پناهی، 1386). جایگاه تأمین اجتماعی در مکتب سرمایهداریمکتب سرمایهداری لیبرال اولین مکتبی است که پس از فروپاشی نظامهای سنتی و زعامت اصحاب کلیسا، به وجود آمد و نظریات بدیع و منسجمی را درباره اقتصاد و اجتماع ارائه کرد. بررسی نظریات این مکتب امروزه ازآنجهت ضرورت دارد که پایههای اولیه علوم انسانی و اجتماعی جدید بر اساس نظریات این مکتب گذاشته شده است و امروزه نیز برخی از متفکران غربی و پیروان آنها در سایر کشورها بر برداشتهای جدید از همان اصول پایبندی نشان میدهند (لاژوژی، 1367: 135). بر پایه مجموعه عقایدی که بنیانگذاران این مکتب مانند آدام اسمیت، ریکاردو و... درباره انسان و نوع تعامل فرد و جامعه در رسیدن به خیر و سعادت ابراز داشتند، هیچگونه مبنا و منطقی برای تأمین اجتماعی وجود نداشت و حتی اقدامات حمایتی پراکندهای که تا آن زمان بهصورت سنتی ارائه میشد نیز نفی گردید (حسینی، 1395: 68-69). در طول دوره بیش از دو قرن حاکمیت مکتب لیبرال سرمایهداری و دورههای سرمایهداری تجاری و صنعتی پیش از آن، گرچه احساسات نوعدوستانه فطری افراد و برخی حمایتهای اجتماعی خودجوش، کموبیش در میان مردم وجود داشت، اما بااینحال به دلیل اینکه این نوع فعالیتها با مبانی فکری نظام سرمایهداری سازگاری نداشت، هیچگاه در نظریههای علمی و سیاستهای اجتماعی مجال بروز و ظهور نیافت. افزون بر این، در مبانی این مکتب عناصری نیز وجود داشت که کارکرد نهادهای سنتی حمایتی را از کار میانداخت. تأکید افراطی بر آزادی از قیدهای اخلاقی و فرمانهای مذهبی و همچنین اشتغال زنان، نهاد خانواده و کارکرد حمایتی آن –بهویژه از افراد سالخورده- را تضعیف کرد. نوعدوستی و کمک به همنوعان جای خود را به مسابقه در ثروتاندوزی (بهویژه از راه رباخواری) داد و کارکرد نهادهای خیریه و انجمنهای ملی و مذهبی در حمایت از تهیدستان مورد بیاعتنایی قرار گرفت و بر دامنۀ شکاف طبقاتی افزوده شد (حسینی، 1395: 71). متفکران مکتب سرمایهداری بالأخره پس از دو قرن تجربه گرانبار حاکمیت اصول لیبرالیسم اقتصادی و مشاهده عریان فجایع ناشی از آن، بهناچار ناکارآمدی این مکتب در برخی از زمینهها و لزوم بازنگری در برخی از اصول اولیه سرمایهداری لیبرال مانند آزادیهای فردی و مالکیت نامحدود خصوصی و عدم دخالت دولت و... را پذیرفتند (نمازی، 1374: 79-86). پیدایش نظامهای تأمین اجتماعی معاصر را باید مرهون این بازنگری دانست. مهمترین علل این بازنگری عبارت بودند از: أ) جلوگیری از حاکمیت کمونیسم؛ ب) جلوگیری از بحرانهای اقتصادی-اجتماعی؛ ج) درک اثر متقابل رفاهی افراد جامعه؛ د) توجیه فلسفی تأمین اجتماعی در تفکر سرمایهداری. پروفسور لستر تارو میگوید: ثروتمندان زیرکتر از آن بودند که مارکس خیال میکرد. آنان دریافتند که ادامۀ بقای درازمدتشان به این بستگی دارد که شرایط انقلابی را از بین ببرند و همین کار را هم کردند. در آلمان یکی از اشراف محافظهکار به نام بیسمارک در دهه 1880 م پرداخت مستمری به سالمندان و نظام بهداشت و درمان عمومی را ابداع و اختراع کرد. وینستون چرچیل، فرزند یک دوک انگلیسی، در سال 1911 م نخستین نظام گسترده بیمه بیکاری را راه انداخت. فرانکلین روزولت، رئیسجمهوری اشرافزاده، نظام تأمین اجتماعی را طراحی کرد که سرمایهداری را بعد از سقوط آن در آمریکا نجات داد. اگر سرمایهداری مورد تهدید قرار نگرفته بود، هیچیک از این چیزها پیش نمیآمد (تارو، 1376: 20). یکی دیگر از عوامل اجتماعی مؤثر در پیدایش نظامهای تأمین اجتماعی امروزی، تحولی بود که در نوع بینش متفکران غربی درباره روابط و پیوندهای اجتماعی به وقوع پیوست. در عصر تحولات فکری-فرهنگی رنسانس، بر اساس دو اصل فکری فردگرایی و حاکمیت نفع شخصی بر رفتار افراد، رفاه و آسایش هر فرد مستقل از رفاه دیگران بهحساب میآمد و بر این اساس، لزومی در رسیدگی به وضعیت رفاهی طبقات پایین جامعه توسط افراد بهرهمند دیده نمیشد؛ اما پس از آنکه پیامد فقر و بدبختی تهیدستان، امنیت اجتماعی، بهداشت عمومی و اوضاع فرهنگی و تربیتی جامعه را بهشدت در هم ریخت، کمکم صحت نظریههای مبتنی بر عدم ارتباط میان منافع افراد و گروهها با یکدیگر موردتردید قرار گرفت و نشان داده شد که در جامعه پیوندهای عمیقی وجود دارد که منافع و سرنوشت افراد و طبقات را به یکدیگر پیوند میدهد (حسینی، 1395: 76). در خصوص توجیه فلسفی تأمین اجتماعی در مکتب سرمایهداری نیز نظریات مختلفی پیرامون عدالت توزیعی از سوی مطلوبیتگرایان، جان رالز، اختیارگرایان و دیگران ارائه شد که بهنوعی توجیه فلسفی تأمین اجتماعی را هم به همراه داشت و میتوان برای آنها هم تا حدی در شکلگیری و استمرار تأمین اجتماعی نقش قائل شد. باوجوداینکه در میان اندیشمندان غربی درباره اصول عدالت اجتماعی و بهتبع آن لزوم تأمین اجتماعی اختلافنظر وجود دارد (واعظی، 1393). امروزه از دیدگاه معاهدات و سازمانهای بینالمللی مرتبط، تأمین اجتماعی ازجمله حقوق اساسی انسانها شناخته شده و هرکسی بهعنوان یک عضو جامعه حق تأمین اجتماعی را دارد و میتواند بهوسیلۀ تلاشهای ملی و همکاریهای بینالمللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه رشد و نمو آزادانه شخصیت اوست، با در نظر گرفتن سازمان و منابع هر کشور به دست آورد.
فایلهای ضمیمه:
1401/01/14 - ٠٩:٣٨ / شماره خبر: ٢٨٢٥ / تعداد نمایش خبر: 201
1401/01/14 - ٠٩:٣٨ / Code: ٢٨٢٥ / Number: 201
خروج خدمات ما |
«نشریات علمی مرکز» |
آدرس: تهران - بزرگراه شهید بابایی - دانشگاه جامع امام حسین علیه السلامپست الکترونیکی: ist@ihu.ac.irتمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دانشگاه جامع امام حسین(علیه السلام) می باشد.همراهان این صفحه: |