![]() |
چاپ خبر
![]() یاداشت: نگرشی ژرف به «فرصت» از منظر «تهدید»![]() موضوعات مرتبط: محصولات دانشی تحول و تعالی سازمانینگرشی ژرف به «فرصت» از منظر «تهدید»؛ دکتر حسین درّی نوگورانی؛ عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام گفتار نخست: نسبت تهدید و فرصت و ارزیابی استراتژیک تهدید متصورطی دههها، فرهنگ نگرش به موضوعات مختلف و برخورد با آنها، در رشتههای علمی گوناگون، چارچوب خاصی به خود میگیرد و بهتدریج، رسوب میکند و سخت (صلب) میشود و انحصار مییابد.در میان دهها رویکرد برنامهریزی و مدیریت راهبردی در میان تحلیلگران مدیریت و اقتصاد کشورمان، به عللی، ابعاد نگرش به موضوعات و تحلیل راهبردی محیط داخلی و خارجی، چارچوب ارزیابی (برآورد) قوت – ضعف و فرصت – تهدید (SWOT) به خود گرفته است و با ملاحظهی ترکیبات مختلف این چهارگانهی محیطشناسی خارجی و داخلی، از جمله، ماتریس ذیل در این میان شکل داده میشود: در تحلیل محیط سازمانی، «تهدید» را ترسانیدن و بیمدادن و «شرایط تهدیدآمیز» را شرایطی نامطلوب (ناخواسته) و بیمآور تعریف کردهاند که دستیابی به خواستهها و اهداف را در خطر قرار میدهد، مانع ایجاد میکند و زیانبار و لطمهزننده و دشواریآفرین است و مزیت رقابتی را خدشهدار میکند. در نقطه مقابل، «فرصت» را مجال و امکانی مطلوب قلمداد کردهاند که دستیابی به خواستهها و اهداف و تحقق مزیت رقابتی را میسر و تسهیل میکند. کسی که تهدیدی را هشدار میدهد یا شخص دیگری را تهدید میکند، از بروز چیزی ناخوشایند یا خشونتی خبر میدهد که در پی خواهد آمد؛ اگر اقدام یا فرمان خاصی از سوی شخص تهدیدشده صورت نپذیرد یا به خواسته تهدیدکننده، عمل نشود. در نقطه مقابل، وقتی فرصتی تحقق مییابد، موقعیت یا شرایط یا مجال آنچه درصدد انجام آن هستیم یا باید انجام دهیم، امکان مییابد و تسهیل میگردد. در سطح تحلیل امنیت ملی و اطلاعات راهبردی، علاوه بر خود تهدید، به درک و احساس تهدید نیز توجه خاص میشود. در این عرصه، تعریف (برآورد) تهدید از سوی یک هویت متصور (کشور، گروه فعال غیردولتی و ...)، به دو عامل قابلیت و نیت (قصد/عَمْد/جدیت) بستگی دارد. در پیشینه ادبیات علمی موجود، درک تهدید، حاصلضرب «قابلیت برآوردشده» در «نیت برآوردشده»در نظر گرفته میشود؛ اگرچه در این میان باید آسیبپذیریِ طرفِ تهدید شونده (مورد تهدید) و شرایط محیطیِ موجود – از جمله فرصتها - را نیز در این برآورد ملاحظه نمود و با این ملاحظه و ملاحظاتی دیگر، سادگی بیشازحدِ این رابطه را در عمل تصحیح نمود. در این رابطهی حاصلضرب، فقدان هر یک از متغیرهای دوگانهی دخیل، کل تهدید متصور را منتفی میکند. به تعبیر دیگر، اگر طرف تهدیدکننده یا کسی که از سوی او انتظار تهدید میرود، قابلیت عملی کردن تهدید خود را نداشته باشد، حتی با وجود قصد کردن و تعمد بر این امر، از عهدهی انجام آنچه تهدید کرده است، برنخواهد آمد و در نتیجه، تهدیدی از سوی او متصور نخواهد بود. از سوی دیگر، اگر قصد تهدید وجود نداشته باشد، صرفِ قابلیت تهدید نباید بیمی ایجاد کند؛ زیرا اساساً نیتی مبنی بر زیانرسانی، در طرف مقابل وجود ندارد که تهدیدی از جانب او تصور و درک گردد. در صورتی که مقداری از هر دو عامل قابلیت و قصد زیانرسانی وجود داشته باشد، میزان تهدید و درکی که از آن حاصل میشود، به قوت و ضعف تهدیدکننده در هر یک از این دو عامل بستگی دارد. در صورتی که تهدید، به بروز حادثه یا مقتضیاتی خاص - نه فرد، گروه و کشوری خاص – بازگردد نیز این دو عامل دخیل، اما متناسب با تغییر ماهیت تهدیدکننده (از یک موجود زنده به یک وضعیت خاص که «قصد» در باره آن صدق نمیکند)، باید در جدی گرفتن تهدید مورد توجه قرار گیرند. در فضای مباحث یادشده، تهدید و فرصت، دو حد یک طیف (کاملاً متضاد) در نظر گرفته میشوند و همواره تهدیدات، در مقابل فرصتها قرار میگیرند که در عمل، حداکثر باید به تبدیل و بازتبدیل تهدید به فرصت توجه و مبادرت شود. نگرش بدیلِ «یکسانانگاریِ ماهوی تهدید و فرصت»در مقابل نگرش متعارف و رایج موجود، از یک دیدگاه، فرصتها و تهدیدات و همچنین قوتها و ضعفها، در عینیت، آنگونه که تصور میشود، نیستند. البته پویاییهای جهان خارج وجود دارند و زائیدهی ذهن نیستند؛ اما فرصتدانستن یا تهدیدانگاریِ یک وضعیت یا رفتار، بیش از آن که به خود آن وضعیت و رفتار بستگی داشته باشد، به برداشت و واکنشگزینیِ ما بستگی دارد. آنچه از جملهی نقاط قوت تصور میشود، میتواند نقاط ضعفی باشد که از میان رفته است. حتی فقدان کامل توانایی، اگر ما را قادر سازد که بر رقبا و هماوردان فائق آییم، میتواند یک قوت باشد. با برچسبزدن برخی امور به عنوان یک «فرصت» یا یک «تهدید»، بدون ملاحظهی جزئیات، این امر مفروض در نظر گرفته شده است که جهان، همانند معمول میگذرد و رفتار میکند؛ در حالی که این عنوانگذاری و تلقی، ممکن است دچار ایستایی باشد و هنگام دگرگونی (پویایی)، به خوبی صدق نکند. در دیدگاه مورد بحث، درک این که چیزی یک فرصت یا تهدید است، عمدتاً بستگی به نحوه واکنشگزینی ما دارد و هر چیزی به طور بالقوه یک فرصت است؛ اگر بتوانیم آن را بیابیم. از دست دادن یک شغل، فرصتی برای شروع یک حرفه جدید است. تعطیلی یک تجارت، فرصتی برای شروع یک سرمایه گذاری جدید است. افت ارزش دارایی، فرصتی برای خرید داراییای (ملک ، سهام ، کسبوکار) با قیمت پایین است. در هنگامهی بسیاری از تغییر شرایط، زمانبندی و اولویتگذاری در امور، همه چیز است. در امور اقتصادی نیز هنگامی که تکانهای وارد میشود، پویاییشناسی و تخصیص بهینه منابع، بیش از مقدار منابع موجود و دردسترس، اهمیت دارد و چه بسا بتوان از آن تکانه، به عنوان فرصتی ارزشمند، در جهت پیشرفت اقتصادی استفاده کرد. در دیدگاه یادشده، تقریباً هر تهدیدی برای یک تجارت و فعالیت، فرصتی یافتنی است و باید به همین عنوان به آن نگریسته شود. برخورد با آن به عنوان یک تهدید، غالباً یک استراتژی اشتباه است. بسیاری از آنچه «تهدید» تلقی میشوند، اجتناب ناپذیر هستند. تحولات فناوری یا دگرگونگیهای بازار، به هر حال کموبیش رخ میدهند و بعضاً یک تهدید محسوب می شوند؛ زیرا با روش معمولِ انجامِ امور و کارها، ناسازگاری و رقابت می کنند. برخورد با آنها به عنوان یک تهدید ، باعث اتلاف وقت، تلاش کردنِ بعضاً بیشازحد و هزینهکردن منابع فراوانی می شود و گاهی تقریباً هیچ فایده ای نیز ندارد. در بررسی تهدیدات، باید این ملاحظه همواره در ذهن باشد که بسیاری از آنها واقعاً فرصت هستند و به جای راههایی برای پیشگیری از آنها، باید به دنبال راه هایی برای استقبال و بهرهبرداری از آنها در جهت اهداف و مقاصد خود باشیم. البته همه آنچه گفته شد، به معنای سازش و تسلیم در مقابل تهدیدکننده نیست. فرصتیابی و فرصتسازی از آنچه تهدید تلقی میشود و نوآوری خلاقانه در جهت پرش و دور زدن و در اختیار گرفتن مدیریت (مهار کردن) آن، میتواند دسترسی به اهداف را بیشازپیش تسهیل کند. چه بسا تهدیدکننده نیز درک درستی در این جهت نداشته باشد که آنچه نزد خود، تهدید ما به حساب میآورد، در صورت برداشت و رفتار صحیح ما، فرصتی برای بهبودمان است و نتیجهی منفیاش به خود او باز خواهد گشت: ... وَلَا یحِیقُ الْمَكْرُ السَّیئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ .... برخی آموزههای اسلامی برای تصحیح درک تهدید و فرصتنگرشی مبناییدر آیات قرآنی تصریح شده است که ناپسندداری و پسندیدگیِ آدمی لزوماً بجا نیست و گویا این داوری نابجا، به عدم اشراف آدمی به جوانب مختلف موضوعات و پدیدهها و نادانی درباره مبانی و برخی جزئیات مغفول، باز میگردد. این برداشت و داوری نابجا، در حالی است که گاهی در آنچه ناپسند قلمداد میشود، خیری فراوان وجود دارد:
بعلاوه، سنت خداوند، بر همراهی آسانی (متناظر فرصت) با سختی (متناظر تهدید) قرار گرفته است. در آیه «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا» از آیات اول تا ششم سوره انشراح، اگرچه معیّت «مع» را به معنای تعاقب («مع» به معنای «بعد، پس») گرفتهاند، معنای «مع» در اصل، مفهوم «همراهی» دارد و از اینرو، معنای آیه میتواند متضمنِ همراهیِ سختی با آسانی و ملازم مفهومی باشد که در این مجال، تبیین آن مورد نظر است. در نگرشی به دسته آیات ذکرشده، شرح صدر و رفع بار گرانی که بر عهدهی پیامبر اعظم (ص) به شدتْ سنگینیِ غیرقابل تحمل وارد میکرده است و بلندآوازه کردن، به همراه یکدیگر ذکر شدهاند تا این سنت الهی که «]همواره[ آسانیای با سختی همراه است»، به منصهی ظهور برسد. در کنار آنچه گفته شد، هر تهدیدی که از آن بیم وجود دارد، لزوماً زیانبار نیست: مَا كُلُّ مَا یخْشَى یضُرُّ. از این رو، آنچه تهدید تصور میشود نیز میتواند در همان حال، فرصت و بسیار راهگشا باشد و برعکس. بار دیگر، آنچه فرصت قلمداد میشود، میتواند تهدید باشد. از جمله، جاودانگی به عنوان یک فرصت که اغواکننده است، مستمسک فریبکاری شیطان برای ترک اولیِآدم قرار میگیرد: «فَوَسْوَسَ إِلَیهِ الشَّیطَانُ قَالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا یبْلَى» در حالی که سالخوردگی میتواند یک تهدید باشد: «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یعْقِلُونَ»چنین برداشت احتمالاً نابجایی، قطعاً در تلقی نادرستِ فرصت دانستنِ صرفاً نزدیکی خانوادگی (نسبی و سببی) به پیامبر مصداق مییابد که عملاً در واقع زمینهی تهدید را فراهم میکند: «یا نِسَاءَ النَّبِی مَنْ یأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَینَةٍ یضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یسِیرًا» زنان پیامبر با وجود نزدیکی نسبی قابلتوجه با پیامبر (ظاهراً فرصت)، به همین علت، در معرض تهدیدی جدی قرار دارند و در صورت خطا، بسیار افزون بر دیگران، معذب خواهند شد. در مقابل آنچه به عنوان نمونه ذکر شد، گاهی آنچه تهدید تلقی میشود، میتواند فرصت باشد. از یک سو، نحوه رفتار میتواند در این میان تعیینکننده باشد و شکیبایی و پایداری در وضعیتی که تهدید به حساب میآید، میتواند همانند فرصت، کامیابی را به همراه داشته باشد: «الصَّبْرُ عَلَى مَضَضِ الْغُصَصِ یوجِبُ الظَّفَرَ بِالْفُرَصِ» ]تمیمی آمدی، 1366: 283 [از سوی دیگر، بلا (گرفتاری آزمودنی) و دچار شدن به آن، برخلاف تصور رایج، میتواند به جای تهدید، فرصت قلمداد شود:
برخورد فعال و متعهدانه با تهدیدات، حتی آنچه تهدید به حساب میآید را کنار میزند و با رفتار دگرگونسازِ شایستهای که بجا صورت گیرد، در عمل، تهدیدات «فرصتی» ارزشمند حتی با دستاوردهایی مضاعف میگردند. دفع بدی با نیکی و تبدیل بدیها به نیکیها، از همین رفتار بر میآید:
تجربیات تاریخی قرآنیدر داستانهای قرآنی، نمونههای فراوانی از وقایعی قابل واکاویهستند که تهدید ظاهری اولیه، به فرصتی ارزشمند انجامیده است. از جمله:
در کنار آنچه گزارش شد، مواردی نیز برعکس واقعههای برشمردهشده، رخ داده است و فرصت، به علت کاهلی و غفلت جمعی، تهدیدی طولانی شده است. واقعهی سرگردانی (تیه) چهلسالهی قوم بنیاسرائیل در بیابان از این جمله است که تنها با ورود (ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ) به سرزمین مقدسِ معینشده، میتوانست فرصتی ارزشمند و رفاهی مثالزدنی را برای آنها عملی سازد؛ اما ترسی زمینگیرکننده و بیهمتیشان، این فرصت را از آنها گرفت تا پس از آنها، نسلی شایسته پدید آیند و در خور تفضل الهی گردند: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ یؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ. یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ. قَالُوا یا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ. ... قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ». در پایان این قسمت خاطرنشان میشود که قرآن که برای تقواپیشگان، هدایت (فرصت) و برای باورمندان، شفا و رحمت است، موجب زیان مضاعف (تهدید) ستمگران میشود: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا؛ حقیقتی که در آیه 43 سوره فاطر نیز به مضمونی از آن اشاره شد. عبودیت تام و ژرفنگری رضایتمدارانهی فراگیر: زیبابینیِ حوادث ناگوار، با نگرشی الهینقل شده است که پس از واقعه جانگداز عاشورا، ابنزیاد در کوفه با حضور اسرای گرانقدر از جمله حضرت زینب(س) مجلسی تشکیل داد و گستاخی را در حضور بازماندگان شهیدان از حد گذراند. خطبه استوار و بیبدیل آن حضرت در فضای رعب و اندوه مجلس یادشده، زبانزد است. از جمله در پاسخ به جمله فریبکارانهی ابنزیاد که «كَیفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیكِ وَ أَهْلِ بَیتِكِ»، فرمود: «مَارَأَیتُإِلَّاجَمِیلًا» ]ابنطاووس، 1380: 201[. بعلاوه، در جای دیگر در شام نیز خطاب به یزید فرمود که «فَوَ اللَّهِ فَمَا فَرَیتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ» ]ابنطاووس، 1380: 217[ دقت در این دو فراز، ژرفنگری باطننگرانهی حضرت زینب (س)به وقایع را ضمن رضایتمندی کامل از مشیت الهی و شکیبایی جمیل در برابر رخدادهای جانگداز ظاهری، روشن میسازد. گویا ایشان تهدید دشمنان بیرحم شرور حاکم را در نگرشی تکلیفمدارانه، عملاً تهدید علیه خود آنها و فرصتی برای روشنگری و برافتادنشان و استقرار اسلام ناب پس از انحرافِ جریان حاکم، قلمداد میکنند. آموزش فرصتجویی، گویی حتی در آتش دوزخدعای کمیل (کمیل بن زیاد نخعی)، دعایی بسیار استوار به نقل (ع) است که بجز طریق نقل، به محتوای بیبدیل آن، به عنوان دلیل اعتبار آن استشهاد میشود. در یکی از بخشهای این دعا، دعاکنندهی خطاکار با جرئتی که از آموزش حضرت علی (ع) یافته است، امیدواری به فضل الهی را حتی در آتش دوزخ فریاد میزند؛ گویی در فضای عذاب الهی که تهدیدی جدیتر و شدیدتر از آن متصور نیست نیز فرصت فضلخواهی از خداوند و بخشش الهی را مغتنم میشمرد. به نظر میرسد که این اغتنام فرصت غیردنیوی، نماد و آموزهای برای همه خطاکارانی است که در بدترین وضعیتهای زندگی دنیوی نیز دچار یأس نشوند و امید به رحمت و تفضل الهی را از دست ندهند و از تکبر دست بردارند و فقر مطلق خود در برابر قدرت و غنای خداوند را به امید آمرزش و اصلاح بانگ زنند: «فَلَئِنْ صَیرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِكَ وَ جَمَعْتَ بَینى وَ بَینَ اَهْلِ بَلاَّئِكَ وَ فَرَّقْتَ بَینى وَ بَینَ اَحِبّاَّئِكَ وَ اَوْلیاَّئِكَ ... كَیفَ اَسْكُنُ فِى النّارِ وَ رَجاَّئى عَفْوُكَ،فَبِعِزَّتِكَ یا سَیدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَیكَ بَینَ اَهْلِها ضَجیجَ الاْ مِلینَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَیكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخینَ وَ لاَبْكِینَّ عَلَیكَ بُكاَّءَ الْفاقِدینَ وَ لاُنادِینَّكَ اَینَ كُنْتَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غایةَ امالِ الْعارِفینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا حَبیبَ قُلُوبِ الصّادِقینَ وَ یا اِلهَ الْعالَمینَ» ]طوسى، 1411 ق.: ج2 ، 847[ فرصتجویی رجعتگرایانهزندگی دنیوی، در معرض تهدیدات متعدد مادی و معنوی است. از اینرو، انتقال از آن با سلامت دین و بهگونهای خداپسندانه، خلاصی و در بهترین حالت، «فوز» (رستگاری) (فُزْتُ وَ رَبِ الْكَعْبَة ]ابن شهر آشوب، 1379 ق.: ج2، 119[) و به عبارتی راحتی و خلاصی قلمداد میشود. اما در کنار این آموزه، در دعای عهد، به نظر میرسد که به فرد متعهد نسبت به ولی عصر (عج) ، مرحله دیگری برای این راحتی و خروج از تهدید زندگیِ دنیویِ آکنده از تهدیدات آموزش داده شده است. این آموزه فرصتجویانه، در جمله معروف دعای عهد تصریح شده است: اللَّهُمَّ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِیاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً كَفَنِی شَاهِراً سَیفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی]، 1405 ق.: 551[گویی این بازگرداندن رجعتگونه، بتواند در مقابل وضعیت فرد جهنمیِ پیشگفته قرار داده شود و در همان حال، در هر دو موقعیت، فرصتجویی در وضعیتی آکندها از تهدیدات قلمداد شود. گفتار دوم: مواهب تهدیدات و تعرضات دشمن و ناملایمات علیه جمهوری اسلامیهدیهی ناخواستهی دشمنبا نوع نگرشِ پیشگفته، با وجود ناپسندی جدی جنگ و منازعه و پرهیز مبنایی از آن، اگر دشمن به تهدید و تعرض مبادرت ورزد، جمهوری اسلامی ایران، در صورت وفاداری به این نحوه نگرش و رفتار متناسب، در معرض فرصتی قرار خواهد گرفت که گاهی موهبت الهی را به دنبال خواهد داشت. با همین ملاحظه، شواهد نشان میدهند که «هرچه بیشتر به جمهوری اسلامی حمله کردند، قویتر شد.» مردان شجاع برجسته، حرکت عظیم مخلصانهی مردم و استعدادهای جوانان، در جنگ بروز کردند و استعدادهای درونی، جوشش کردند و شکوفا شدند. [27/11/1389] از اینرو، تحریمها هدیهای قلمداد میشوند که مردم را وامیدارد تا مایحتاج خود را تأمین کنند و امیدی به کشورهای غربی نداشته باشند.[امام 26/11/1359] به بیان حضرت امام (ره): «انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینهها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینهای مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی به دست نیاوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم. هر روز ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههای انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال میتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت. همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است! در حالی که صدای اسلامخواهی افریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلامشناسی مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست. من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. ... تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین (ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. ... امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سئوال بروند.»[امام 3/12/1367]
موقعیت بدر و خیبر؛ نه شعب ابیطالب بنا به موضعگیری صریح مقام معظم رهبری، در این دوران تاریخی، با وجود همه مشکلات و تهدیدات، جمهوری اسلامی ایران، در بنبست نیست. [27/11/1395] برخلاف القای دشمن و تصور برخی، جمهوری اسلامی ایران، امروزه در شرایط بدر و خیبر است؛ نه شِعب ابیطالب. تهدیدات و چالشها فراوان و امکانات اندک است اما در قبال چالش، توان و قدرت و استعداد و ظرفیت هم وجود دارد. اگر این ظرفیت را به میدان آوردیم و نقاط ضعف را کم کردیم، پیشرفت خواهیم کرد. ملت، نشانههای پیروزی را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیاری از مراحل پیروزی، با سرافرازی دست پیدا کرده است. [19/10/1390 و 3/5/1391] در همان حال، دشمن دوراهیای غلط و دروغین را القا میکند که عبارت است از تسلیم شدن و پذیرش تحمیلهای آمریکا یا ادامه فشار و تحریم؛ در حالی که دوراهی واقعی عبارت است از یا ایستادگی بهوسیلهی اقتصاد مقاومتی. البته برای اقتصاد مقاومتی، صِرف آمادگی کافی نیست بلکه باید علاوه بر برخی کارهای مقدماتی انجامشده، «اقدام و عمل» شود. [1/1/1395] برخی واقعیاتِ آشکارشده در مدت کوتاه شیوع کرونابا بروز بیماری ناشی از ویروس کرونا، برخی واقعیات که در عرصه اقتصاد تعیینکنندهی کلیدی هستند آشکار شدند. از جمله: • بارز شدن وجود امکان و اختیار کافی برای نظام اجرایی - و سایر قوای کشور - در اتخاذ و اجرای تصمیمات و برنامههای ضروری ملی که از جمله به اراده قوه مجریه و عزم ملی نیاز داشت، اما همواره به تعویق افتاده است. تعلل در تشکیل و استمرار و ملاحظه جایگاه واقعی (قرارگاه فرماندهی اقتصاد مقاومتی)در سالهای پس از تدبیر صریح مقام معظم رهبری، تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا که عملاً جایگزین قرارگاه مذکور شد و به جزییاتی پرداخته– و همچنین به موضوعاتی نپرداخته - است که در حوزه اختیار تعیینشدهی قبلی قوا وجود داشت؛ اما ظاهراً قدرت و اراده ساماندهی آن موضوعات ظهور نیافته بوده است.«درخواست اجازهی اقدامات ویژه قوه قضاییه در برخورد قاطع و سریع در چارچوب قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور و قانون مجازات اسلامی» (مردادماه 1397) نیز با توجه به خیرخواهانه بودن آن در جهت شتاب گرفتن مبارزه نهادینه با فساد، گامی مثبت قلمداد شد؛ اما به نظر برخی صاحبنظران، برخی موارد آن عملاً در چارچوب قوانین و تصریحات مکرر مقام معظم رهبری و حتی اصلاح چندفوریتی برخی قوانین، قابل انجام بود. پس از این مجوز دو ساله نیز شواهدی دال بر نهادینه کردنِ احیاناً احکام حکومتی مندرج در این مجوز، در چارچوب اصلاح قوانین موجود، مشاهده نشده است. شایان ذکر است که همواره دخالتهای جانبی و عدم اختیار و قدرت لازم برای اخذ تصمیمات انقلابی و قاطع و ضروری سرنوشتساز، توجیه ناکارآمدی برخی ارکان قوا از جمله دولتها شده است. شایان توجه است که گاهی همان مراکز یا نهادهایی که مداخلهگر نابجا جلوه داده میشوند، هنگام بزنگاههای بحرانساز، در صف مقدم رفع و جبران ناکارآمدیها و کاستیها و زمینههای بحرانی و بلایا قرار دارند.
جایگاه دوم یا سوم جهانی در موفقیت برخورد ملی با شیوع ویروس کرونا (بانک اطلاعات 78 میلیون نفری غربالگری و ...) و جهش ابتکار و تولید (کیت تشخیص، تولید دستگاه کمکتنفسی و ...) و کمکهای مؤمنانه فراگیر مردمی، توانایی و کارگشایی مثالزدنیِ درونزایی مبتکرانهی جهادی را به رخ همگان کشید؛
گفتار سوم: ضرورت و ملزومات جهش تولید
زمینههایی برای شعار سال 1399در هنگامهی تهدیدات مضاعف دشمنِ زیاندیده و جهانگیر شدن شیوع ویروسی (کرونا –بیماری کووید 19) که با وجود ذرهایبودنش، قدرتهای بزرگ جهانی مدعی ابرقدرتی را مستأصل کرده است، سخن از ضرورت توجه به تولید و بلکه جهش تولید، باید مبتنی بر حکمتی فرابین و ژرفنگر در تراز نگرشِِ ترسیمشده (فرصتجویی در هنگامهی تهدیدات) باشد؛ حکمتی که با وجود تذکرات مکرر امامین انقلاب اسلامی، در عرصههای مختلف بهویژه در اجرا، دهها سال عملاً ناشناخته و بیکاربرد باقی گذاشته شده است. مقام معظم رهبری بارها تأکید کردهاند که پیشرفت مطلوب بهنگام و شتابدار، با روحیه و رفتار معمول، تحققپذیر نیست. به اعتقاد صریح ایشان، «علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزباللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راههای دشوار عبور بدهد.» ]28/2/1399[یکی از مهمترین راههای تقویت درونی که از جمله عناصر قوامبخش به اقتصاد مقاومتی میباشد، «حفظ روحیهی انقلابیگری» در مردم بهویژه در جوانها است. ]18/6/1394[جز با کار جهادی و انقلابی، کشور به سامان نمیرسد. «در همهی بخشها، کمربسته بودنِ مثل یک جهادگر لازم است»؛ [یعنی] کار فراوان، پُرحجم و باکیفیت و مجاهدانه و انقلابی. البته «یکی از خطوط اصلی انقلابیگری، نظم است.» در همان حال، انقلابی بودن به معنای سرگرم نشدن به کارهای حاشیهای، تشریفاتی، زرقوبرقی و مانند اینها است. ]10/2/1396[ آرمانهای انقلاب بدون نیرو و نشاط و جسارت (خطشکنیهای) جوانی، قابلتعقیب و قابلدسترسی نیست. ]6/5/1392[ در ادبیاتِ امروز، معادل فارسی «جهاد»، واژه «مبارزه» است.] 8/1/1390[هر تلاشی که در مقابلهی با دشمنان باشد، اگر با اخلاص و درست انجام شود، مجاهدت است و نام آن در عرف اسلامی، جهاد میباشد. ]30/11/1385[ «جهاد»، یک فعالیت به دور از کسالت، کمکاری و تنبلی ]14/11/1390[، با حساسیت ]20/12/1392[ و نقادی ]1/1/1393[ و حرکتی غیر حرکت عادی ]20/12/1392 [، مستمر و همهجانبه ]26/5/1390[، هوشمندانه ]6/6/1390[، مخلصانه ]26/5/1390[، با شتاب و در همان حال، با تدبیر ]26/5/1390[ است. حرکت جهادی عبارت است از مبارزه و پیکار و رزمندگی و به عبارتی، تلاشى (کوششی / تحرکی) آگاهانه (مبتنی بر علم و درایت) و جدی با نیت (انگیزه) الهی و با آمادگی برای جانفشانی که در برابر یک چالش خصمانه و غرضآلود از سوى طرف مقابل صورت میگیرد. روحیهی جهادی، یعنی کار را برای خدا، با جدیت و به صورت خستگیناپذیر انجام دهیم - نه فقط به عنوان اسقاط تکلیف - بلاشک این حرکت پیش خواهد رفت. ]1/1/1390[ کار جهادى عبارت است از انجام جدى کار، بهدور از انگیزههاى شخصى و هر چیزی جز انگیزهى خدمت به مصالح کشور. ]4/3/1393[ عامل مهم مدیریت جهادی نیز عبارت است از خودباوری و اعتمادبهنفس و اعتماد به کمک الهی. قانع شدن به دستاوردها، توقّف و رکود ایجاد میکند و ابتکار، راههای نرفته و میانبر را در پیش گرفتن، لازم است. ]10/2/1393[ «بخشهای اقتصادی کشور، در همهی قسمتهای دولتی و غیردولتی، اگر به توفیق الهی پایبند به این مجاهدت باشند»، جهش به وجود خواهد آمد و همهی مردم در این موفقیت سهیماند. 7/2/1390[ نامگذاری سال 1399 با عنوان «جهش تولید» نیز با همین نگرش مفهومیابی میشود. جهش اقتصادی در ادبیات علم اقتصادتفاوت بعضاً چشمگیر سرعت و شتاب رشد و توسعه اقتصادی کشورها و فاصله گرفتن سطح اقتصادی آنها از یکدیگر، موضوع مهمی در تحلیل الگوهای توسعه به شمار میآید. در سطح خرد نیز تفاوت و فاصلهگیری فاحش تولید و تسخیر بازار توسط بنگاههای خاص، موضوعی تعیینکننده در ساماندهی کسبوکارها شده است. حتی در سطح شخصی، در یک خانواده نیز فرزندانی که ظاهراً تفاوت چندانی در زمینهها و قابلیتهای خانوادگی با یکدیگر ندارند، در برههای از زمان، گویی با درخشش جرقهای ویژه، در سطح کار و زندگی متفاوت میشوند و روندی کاملاً متفاوت و مقایسهناپذیر با یکدیگر را سپری میکنند. یکی از رویکردهای تحلیل آنچه گفته شد، در قالب مرحلهبندی (دورهبندی) توسعه کشورها در نظریات اقتصادی مطرح شده است. از مراحل برشمردهشدهی مارکس (کمون اولیه، بردهداری، فئودالیسم، سرمایهداری و کمونیسم) تا مراحل غیرکمونیستی رشد(توسعه بهمثابه رشد) روستو (جامعه سنتی، پیشزمینههای خیز، خیز، حرکت بهسوی بلوغ و دوران مصرف بسیار انبوه) اعتقاد به مرحلهبندی سیر تکاملی جوامع مطرح شده است. در نظریه روستو، جامعه برای رهایی از زمینگیر بودن و جهت اوج گرفتن، باید جامعه سنتی را پشت سر گذارد و زمینههایی را فراهم کند و در مرحله سوم، همانند یک هواپیما که برای پرواز، از زمین کنده میشود، خیز خواهد گرفت تا به کمال و سرانجام مصرف بسیار انبوهِبا کیفیت (جامعه مدرن با درآمد سرانه بیش از نیازهای ضروری)برسد.در این میان بر ترکیبی از پس انداز،کمک های خارجی،نقش شتاب دهندها،سرمایه برای توسعه اقتصادی در گذر از این مراحلتأکید شده است. روشن است که در چنین نظریهای، زندگی مرفه با مصرف بسیار انبوه که متمرکز بر فایده و درآمدگرایی (بیشینهسازی درآمد) و لذتمداری فردگرایانه است، ایدهال یک جامعه آرمانی قلمداد میشود. شواهد نشان میدهند که از سالهای پایانی قرن بیستم، اختراعات ثبتشدهی بسیاری از اقتصادهای پیشرفته – همانند آلمان، ژاپن، آمریکا و انگلستان – بهرغم سرمایهگذاریهای هنگفت در اختراعات و نوآوریها، به طور معناداری از کشورهای تازهصنعتیشده، کمتر بوده است؛ در حالی که به اعتقاد برخی اقتصاددانها همچون فاگربرگ (2002)، گرلچز (1995) و جونز (1995) بهدنبال اقتصاددانهای متقدم نظیر شومپیتر (1942)، بوش (1945)، سولو (1956) و آبرامویتز (1956)، سرعت بالای نوآوریها و اختراعات، سبب سرعت فزونتر و همگرایانهی این کشورها شده است. از این دیدگاه، دو عامل اصلی میتواند به جهش رشد اقتصادی منجر شود: اول، افزایش ظرفیت خلاقیت، نوآوری و ابتکارات از طریق سرمایهگذاری پیوسته در پژوهشها و آموزش نیروی کار؛ و دوم، ارتباط دادن پژوهشها و آموزشها با بازار و نیازها. دو عامل یادشده، «ظرفیت ملی نوآوری» را شکل میدهد که علاوه بر اجزاء مؤثر بر نوآوری، ارتباط بین آنها (کیفیت و نوع ترکیب و تعامل) را در بر دارد. بر اساس یکی از مطالعات انجامشده برای آزمون چنین رابطهای، اختلاف رشد کشورهای مختلف، از تفاوت ظرفیت ملی نوآوری آنها تأثیر میپذیرد. ]عبدلی، 1386: 104[ آنچه به عنوان «نوآوری» به عنوان یکی از عناصر مهم جهش اقتصادی مطرح شد، به گونههای مختلف تعریف شده است. «نوآوری» كه با كمی تفاوت به آن، آفریدن، ابداع، خلق كردن، ابتكار و به یك تعبیر، «تغییر» نیز گفته میشود، به معنای معرفی و ارائه و به یك اعتبار، به مفهوم «كشف» چیزها، ایدهها یا روشهای جدید انجام امور، و اعمال نوعی تغییر است. ابعاد و جنبههای مختلف این واژه كه در فضای فعالیت جدی امروزی، كاربردی بسیار فزاینده یافته است، در تعریفهای مختلف مورد توجه خاص قرار گرفته است. در یك برداشت اجمالی، نوآوری به معنای خلق چیزی در ذهن قلمداد شده است، در حالی كه در برداشتهای دیگر، آغاز چیزی برای نخستین بار و ارائه چیزی جدید تلقی شده است كه در نتیجه مطالعه و تجربه صورت گرفته است. در مفهومسازی دیگر، قصد مفید بودن، و یا «كاربرد موفق» ملاك قرار گرفته و نافع و بدیع (نوظهور) بودن و از دیدگاهی دیگر، «ارزشمند بودن از سوی جامعه» یا «مورد خواست» دیگران بودن، از ویژگیهای نوآوری به حساب آمدهاند. جدید و «به طور قابل توجهی متفاوت بودن» نیز از ویژگیهای نوآوری برشمرده شده است. در نتیجه، نوآوری به تعدیل، افزایش یا كاهش میانجامد و مثلاً در قلمرو فنآوری، به توسعه فنآوریهای جدید، بهبود فنآوریهای موجود، و یا توسعه كاربردهای جدید برای فنآوریهای موجود منجر میشود. با توجه به آنچه گفته شد و در حیطههای مختلف، نوآوری میتواند از ایده و ذهنیت جدید و متفاوت آغاز گردد و با اعمال تغییراتی در امور، به چیزها، ایدهها یا روشهای نو سوق یابد، و در جهت خواست و یا به نفع كسانی، به گونهای موفق، كاربردی عینی بیابد. از اینرو، هدف و انگیزه اصلی نوآوری به صورت رسمی غالباً بهتر كردن وضعیت خواهد بود. در اینجا شایان ذكر است كه برخی از نویسندگان، بین «نوآوری» و «خلاقیت» تمایز قائل میشوند. در بیان این تمایز، گفته میشود كه در واقع خلاقیت فراهم آوردن ابزار مورد نیاز نوآوری است. از دیدگاهی دیگر، خلاقیت متضمن اندیشیدن به ایدههای جدید است در حالی كه نوآوری، به كار بستن ایدههای جدید میباشد. رهبر معظم انقلاب در یك نگرش مفهومی، نوآوری و ابتكار را جستوجوی«راههای جدید و میانبر» و «رفتن راههای ظاهراً نارفته» قلمداد كردهاند، و آن را «روح آفرینش درونی و حقیقی»،«گشودن میدانهای تازه» و «معنای درست بسیج» و اجتهاد دانستهاند. یک جمعبندی اولیهاگرچه در شعارهای سالهای گذشته (سال ۱۳۹۵: «اقتصاد مقاومتی: اقدام و عمل»؛ تولید - اشتغال»؛ سال ۱۳۹۷: «حمایت از کالای ایرانی»؛ و سال ۱۳۹۸: «رونقتولید»)، به نوعی به اقدامات عملی و تولید با تمرکز بر کالای ایرانی توجه ویژه شده است، تصریح به «جهش تولید» در سال 1399 در شرایطی که کشور و کل جهان درگیر مبارزه و مهار شیوع بیماری کووید -19 هستند، با ملاحظهای خاص قابل تحلیل است. این ملاحظه خاص، بیکفایتیِ بسنده کردن به فعالیتهای معمول و اقدامات متعارف و در همان حال، امید بستن به پیشرفت و دستیابی به آرمانهای قانون اساسی و سند چشمانداز است. بلندنظری و آرمانخواهی واقعبینانه اقتصادی، شتابگیری و خیزبرداری و جهش نیاز دارد. این ویژگیها، جز با دوری از انفعال و توسل به نوآوری و خلاقیت و فرصتسازی و استفاده عملی از فرصتهای تهدیدات – که در قسمتهای پیشین به تحلیل آن پرداخته شد – امکان نمییابد؛ رویّهای که تاکنون در یک نگرش فراگیر و بسنده نکردن به تکموردهای افتخارآمیزِ البته فراوانی که متأسفانه نهادینه نشدهاند، حتی با گذر جمهوری اسلامی از چلهی مباهاتبرانگیز یک نظام انقلابی، در اجرا مهجور باقی مانده است. با مفهومی که از انقلابیگری، جوانگرایی و فعالیت بسیجی و جهادی توسط مقام معظم رهبری ترسیم شده است، همهی آنچه گفته شد، با چنین سبک برنامه ریزی و رفتارهایی امکان مییابد؛ سبکی که از کالبد «شعار» باید به «عمل» درآید. بار دیگر، چنین دگرگونیای که فقط یک انتخاب پسندیده نیست بلکه یک ضرورت حیاتی است، جز توسط جوانان باورمند امیدوار حزباللهی جسور انقلابی تحقق نمییابد؛ همان سبکی که در کلام سید شهیدای مقاومت، شهید حاجقاسم سلیمانی، با خواندن نیروهای کمربستهی خدمت، به «آمدن» به دنبال فرمانده جلودار خطمقدم خطرها، نه «رفتن» در حالی که دستورددهنده، در پشت جبههی مخاطرات زمینگیر است، صورت میپذیرد. خداوند امثال آن انسان پربرکت سبکآفرین مخلَص را فراوان فرماید!
منابع 1. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن على (1362).الخصال (2 مجلد). بتحقیق على اكبر غفارى. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه. فایلهای ضمیمه:
1400/01/01 - ١١:٥٩ / شماره خبر: ٢٢٠٥ / تعداد نمایش خبر: 212
1400/01/01 - ١١:٥٩ / Code: ٢٢٠٥ / Number: 212
خروج |
دانشگاه در شبکه های اجتماعی© تمام حقوق متعلق به دانشگاه جامع امام حسین (علیه السلام)می باشد.![]() |