دانشکده علوم اجتماعی و فرهنگی - اخبار > سلسه نشست کرسی های ترویجی نقد و نظریه پردازی/معرفی اجمالی رویکردهای غربی به آسیب‌های اجتماعی
 


چاپ خبر Print

سلسه نشست کرسی های ترویجی نقد و نظریه پردازی/معرفی اجمالی رویکردهای غربی به آسیب‌های اجتماعی


سلسه نشست کرسی های ترویجی نقد و نظریه پردازی/معرفی اجمالی رویکردهای غربی به آسیب‌های اجتماعی

به گزارش روابط عمومی دانشکده علوم اجتماعی و فرهنگی دانشگاه جامع امام حسین(ع)؛در این نشست که به همت مرکز علم و فناوری مطالعات فرهنگی و اجتماعی در تاریخ 22دی ماه برگزار شد، دکتر اسلامی فارسانی عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفتن آسیب ‌های اجتماعی را از زمانی دانست که جامعه بشری پیچیده و متراکم شد و چند مفهوم اصلی (آسیب‌شناسی اجتماعی، آسیب‌های اجتماعی، مسائل اجتماعی، اختلالات اجتماعی، آسیب‌پذیری اجتماعی، هنجارهای اجتماعی، همنوایی اجتماعی، انحرافات اجتماعی و جرائم) را تشریح کرد.

 


وی یکی از خلاء های موجود را نظریه و نظریه‌پردازی عنوان کرد و در بررسی اجمالی چشم‌انداز نظریه‌های غربی به آسیب‌های اجتماعی، چهار رویکرد اصلی (کارکردگرایی ساختی، تضادگرایی، کنش متقابل نمادین و پدیدار شناسی) را تقسیم‌بندی کرده و در این جلسه، به تشریح رویکرد اول (کارکردگرایی ساختی) پرداخت و بیان داشت این دیدگاه، جامعه را یک نظام در تعادل می‌بیند. انسان‌ها برای رفع نیازهایشان نیاز به حضور دیگران دارند و بر اساس همین نیاز، جمع و جامعه شکل می‌گیرد و به تدریج ارتباط بین افراد باعث ایجاد روش‌های رفع نیاز استاندارد می‌شود که همان نهاد‌های هنجاری هستند که باعث بوجود آمدن هنجار اجتماعی می‌شود و نظم اجتماعی، محصول این هنجارها هستند. مورد خدشه قرار گرفتن نظم اجتماعی در جامعه را آسیب اجتماعی می‌نامند. ایشان ذیل رویکرد کارکردگرایی ساختی، دیدگاه‌های دورکیم، مرتون، هیرشی و رکلنز را تشریح کرد.دورکیم، دو وجه منفی و مثبت آسیب اجتماعی را بیان می‌کند. در وجه منفی، مبحث نظم را با تقسیم کار اجتماعی و اختلال را با نابسامانی اجتماعی یا آنومیک بیان میکند و سه کارکرد مثبت را برای آسیب‌های اجتماعی در نظر دارد. اول اینکه آسیب اجتماعی باعث انسجام اجتماعی می‌شوند. دوم اینکه منجر به نوآوری و روش‌های جدید می‌شوند و سوم، تغییر اجتماعی به وجود آورند.

مرتون نظام اجتماعی را به دو بخش ساختار و فرهنگ تقسیم می‌کند که فرهنگ، اهداف را و ساختار، وسایل رسیدن به اهداف را مشخص می‌کند که همنوایی و غیرهمنوایی جامعه، از انطباق یا عدم انطباق اهداف و ساختار به وجود می‌آید. مرتون، چهار شکل ناهمنوایی نظام را نوآوری، مناسک‌گرایی، انزوا و شورش می‌داند.

هیرشی، نظریه‌ای تحت عنوان علقه ارائه داد. هیرشی می گوید: چهار ویژگی (علاقه، تعهد، مشغولیت واعتقاد) در جامعه باعث پیوستگی اجتماعی بین افراد جامعه می‌شود. هرچه میزان پیوستگی اجتماعی بیشتر باشد، جرم کمتر است. یعنی جرم، محصول ضعف پیوستگی اجتماعی می‌باشد.

رکلنز نظریه کنترل اجتماعی را مطرح کرد. می‌گوید در جامعه یک نیروی درونی، یک فشار بیرونی و یک کشش‌های خارجی برای کنترل وجود دارد. بود و نبود و میزان ترکیب این سه عامل، تعیین‌کننده وضعیت کنترل اجتماعی می‌باشد. هرچه میزان این سه عامل بالا و کنترل اجتماعی پایین باشد، زمینه ایجاد جرم در جامعه فراهم‌تر است.

در ادامه یکی از حاضران جلسه پرسید:« در مورد کارکردگرایی ساختی همیشه یک وجهه نظری از سوی سیاست‌گذاران وجود داشته و به شدت به این مکتب علاقه‌مندند. سوال اول اینکه آرمان‌ها و اهداف این نظریه چیست؟ سوال دوم اینکه آیا کارکردهای ساختی در روان‌شناسی هم ورود دارد یا فقط در جامعه‌شناسی وارد می‌شود یا در علوم انسانی ورود جدی‌تری دارد؟ آینده این کارکردگرایی بکجا می‌رسد؟ »

دکتر اسلامی در جواب سوال اول گفت: منظور از وضعیت مطلوب همان حفظ وضع موجود می‌باشد و در پاسخ به سوال دوم ادامه داد: فقط خاص جامعه‌شناسی نیست و در بقیه رشته‌های علوم انسانی هم دیده می‌شود. منتها هر کدام یک تغییراتی متناسب با آن حوزه علمی داشتند اما اکثر آنها زادگاه‌شان جامعه‌شناسی بوده و از این رشته به بقیه رشته‌ها رفتند.

دکتر جوادی در ادامه  اظهار داشت: اولین قدم برای بررسی و نقد و تحلیل رویکرد ساختی، باید به فکر جایگزین برای این رویکرد باشیم و این را پذیرفته باشیم که جایگزین این رویکرد به دیدگاه سنتی خودمان تکیه دارد و در دیدگاه کارکردگرایی باید به فقه خودمان تکیه کنیم. فقهی پویاست که اصول ثابت و متغیری دارد که به نقدی که به کارکردگرایی وارد است توجه دارد. در نگاه حکمی خودمان مفهومی داریم بنام وجود که چترش همه مفاهیم انتزاعی را پوشش می‌دهد. ساخت یک جایگاهی است معنایی که ممکن است تغییرناپذیر جلوه کند ولی مفاهیم در نگاه حکمی ما با پذیرش عامی که از طرف افراد جامعه دارد، جامعه را به یک وحدت می‌رساند. با نگاه فقهی خودمان که ببینیم، اگر بخواهیم از قواعد عدول کنیم، کم کم نظام ارزشی تغییر می‌کند، نظام ارزشی که تغییر کرد، ماهیت جامعه به‌ لحاظ دینی دچار مخاطره می‌شود. زمانی که منظومه اهل بیت (ع) داریم نیازی به نظریه‌پردازی نیست. عالمان ما با این منظومه فکری، مشکلات جامعه را حل می‌کردند.

دکتر علی خلیلی در ادامه این نشست بیان داشت: کارل دویچ نظریه‌ای دارد و می گوید علم نه با استقرا شروع می‌شود و نه با قیاس. علم همیشه با تمثیل شروع می‌شود. هر اندیشمند اول یک تمثیل در ذهنش شکل می‌گیرد و بعد حول آن تمثیل است که نظریه خود را سامان می‌دهد. ما اگر از این زاویه نگاه کنیم نظریه‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ نظریه‌های ارگانیکی و نظریه های مکانیکی. در نظریه‎پردازی اول باید خود فیلسوفان را تک تک فهم کنیم و علامت فهم اینست که بتوانیم تطبیق بدهیم. یعنی بتوانیم فیلسوفان را به زبان همدیگر بیان کنیم، آن وقت است که واقعا فهمیده‌ایم. اولا اشراف پیدا می کنیم بر همه فیلسوفان و ثانیا معتقدیم همه این تمثیل‌ها قابلیت حمل همه حقیقت را دارند فقط نقطه تاکیدشان متفاوت است. تا به این سطح از اشراف انسان نرسد نمی تواند از منظر نظریه‌پردازی، از اسلام حرف بزند. دکتر خلیلی گفت:  چرا اندیشمندان مسلمان به سمت نظریه‌پردازی نرفتند؟ چون آنها یک کتابچه راهنمای تجویزی داشتند که آنها را از توصیف و تبیین مستغنی می‌کرد. اندیشمندان غربی وقتی این کتابچه راهنما را کنار گذاشتند باید ابتدا سراغ توصیف و تبیین برود و او میخواهد در نهایت به تجویز برسد ولی اندیشمندان مسلمان در حل مشکلات جامعه به، توصیف و تبیین نیاز ندارند. راهگشای همه مشکلات، اوامر و نواهی الهی است نه اوامر و نواهی اندیشمندان منقطع از وحی.

 در پایان دکتر اسلامی افزود: ما باید تجربه جهانی را مطالعه کنیم و ببینیم چه کردند و چه راه اشتباهی را رفتند..


فایل‌های ضمیمه:
1400/01/01 - ١٨:٤١ / شماره خبر: ١٧٦٤ / تعداد نمایش خبر: 190
1400/01/01 - ١٨:٤١ / Code: ١٧٦٤ / Number: 190

خروج