دانشکده علوم اجتماعی و فرهنگی - اخبار > سلسه نشست کرسی‌های ترویجی نقد و نظریه پردازی/مواجهه علوم انسانی با آسیب های اجتماعی
 


چاپ خبر Print

سلسه نشست کرسی‌های ترویجی نقد و نظریه پردازی/مواجهه علوم انسانی با آسیب های اجتماعی


سلسه نشست کرسی‌های ترویجی نقد و نظریه پردازی/مواجهه علوم انسانی با آسیب های اجتماعی

به گزارش روابط عمومی دانشکده علوم اجتماعی و فرهنگی دانشگاه جامع امام حسین(ع) دوشنبه 8 دی ماه 1399 نشست "مواجهه علوم انسانی با آسیب های اجتماعی" در مرکز علم و فناوری فرهنگی و اجتماعی و حضور اعضای هیئت علمی این دانشکده برگزار گردید.

 در آغاز این نشست که با هدف ارائه  راهکارهای علوم انسانی برای برطرف کردن آسیب های اجتماعی برپا شده بود دکتر کرمی بیان کرد: روانشناسان به‌مثابه سرپنجه‌های حسگر بدن آسیب های اجتماعی محسوب می شوند که مسائلی را که جامعه‌شناسان تحت عنوان آسیبهای اجتماعی مطرح می کنند را از نزدیک درک و با عمق وجود و دانشی که دارند با این آسیب ها درگیر می شوند.

وی گفت:مواجهه علوم انسانی با آسیب های اجتماعی، نه تنها یک مواجهه معیوبی است بلکه تولید آسیب نیز می کند. این مواجهه ناقص، خودش در حال آسیب زدن به زندگی مردم است و به یک آسیب شناسی نیاز است که ببینیم حل مسائل اجتماعی را چگونه طی می کنند.

عضو هیئت علمی دانشگاه جامع امام حسین(ع)اظهار داشت:این مواجهه در چهار بعد می گنجد: یکی، متن و محتوای آن دانشی است که تولید شده است. این دانش در هر سه سطح نظریه، مکتب علمی و خود مواجهه و تکنیک ها، یک دانش وارداتی است. دوم، خروجی‌های این نظامی است که از آن بهره‌مند شدند یعنی فارغ التحصیلان متخصص دانشگاهی. بعد سوم، ساختارهاست.  سطوح و اهدافی که برای مقاطع تحصیلی چیده شده است. بعد چهارم، تبدیل و اعتبارسنجی تجربیاتی است که متخصصان و کارشناسان حوزه علوم انسانی برای خودشان دارند. مشاهده مشارکتی خود فرد که ساختار نه تنها تسهیل نمیکند بلکه مبنی بر اینکه نظر شخصی فرد است، آن را از رده دانش بودن کنار میزند.

دکتر کرمی درنتیجه گیری بحث و ارائه راهکار، بیان کرد: مواجهه علوم انسانی با آسیب‌های اجتماعی باید در چند سطح تعریف و مورد ارزشیابی و بررسی قرار گیرد. اول، سطح نخبگانی. باید در سطح نخبگانی درگیری کار را بالا ببریم ولی چون نخبگان به این کار تن نمیدهند، دچار مشکل می شویم. خود آسیب اجتماعی درست فهم نشده است. سطح بعدی تولید شاخص است که انجام نشده است، چه وقت یک آسیب به بحران تبدیل میشود؟ سطح برخورد با آن آسیب را نتوانسته برای خودش تعیین تکلیف کند. معیار بهنجار و نابهنجار چیست؟  آنجایی که علوم انسانی باید قضاوت کند کجاست؟ مثلا بدحجابی چرا باید در اختلالات روانی قرار گیرد یا در اختلالات اجتماعی؟ سطح سوم، سطح نهادی است. نهادهای حاکمیتی ورود هدفمند و منسجم ندارند و خارج از قوانینی هستند که تولید شده.

در ادامه این نشست دکتر علم الهدی دو عرصه انتقادی جدی را بیان نمود و اظهار داشن:اول، علوم انسانی، تمایزات موضوع علم خودش را متوجه نیست، آنجایی که باید کارآمدی رخ دهد، تمایز علم است. دوم، تفاوت نگاه تربیت دینی به انسان با نگاه روان شناسی به انسان و جامعه شناسی به جامعه انسانی است که به دو راهکار متفاوت می‌رسند.

وی گفت:تعریف از انسان و جامعه انسانی هنوز در یک اجماع عقلایی قرار نگرفته است.  تعریف از انسان و جامعه انسانی در علوم انسانی چیست که با هر نسخه ای مسئله ای را از جایی به جای دیگر منتقل می کند. در حقیقت مرتبا در حال تولید مسئله هستیم. علوم انسانی باید بتواند به توصیف آسیب های اجتماعی بپردازد، بعد هم بتواند با تبیین به علت های راهبردی برسد. رسیدن به علت راهبردی یا از نظریه در میاید یا از میدان زندگی مردم. وقتی از نظریه درمیاد با کپی کاری از دیگری مواجه می شویم در حالی که اگر از میدان عمل زندگی مردم تحقیق صورت گیرد باید به تولید نظری علوم انسانی درونی برسیم.

دکتر جوادی نیز در ادامه نشست ارزش‌واری علم را، راهبردی در خصوص نوع مواجهه علوم انسانی با آسیب های اجتماعی برشمرد و افزود: ما چون به علم به معنای ارزش‌وارگی دقیق و تشریح و تکوین آن که از طریق وحی و انسان کامل به ما رسیده است، توجه نمی کنیم دچار خطا می شویم. دستگاه ارزشی با چه درکی از انسان دارد تجویز میکند؟ آسیب های اجتماعی ما، انعکاس همان مسائل جدیدی است که در عالم جدید دارد اتفاق می‌افتد. 

در ادامه این نشست دکتر خلیلی به مشکلات و موانع در دو مقام عمل و نظر پرداخت و اظهار داشت: در مقام عملیاتی، متولی بحث مشخص نیست. چه کسانی و چه نهادهایی در عملیات حل آسیب های اجتماعی قرار دارند؟ اما مشکلاتی که در مقام نظر داریم به دو بخش تقسیم می‌شوند؛ یکی اینکه آن نظریه‌هایی که در غرب تولید شده‌اند. مکاتبی که در غرب ایجاد شده به علت ناتوانی آنها در حل آسیب اجتماعی بسمت پذیرش آسیب‌های اجتماعی پیش رفته است و می پذیرد که آسیبها برساخت اجتماع هستند. افرادی که به نظریات غربی چشم دوخته‌اند اصلا متوجه تحولات تاریخی نیستند و دوم اینکه همان نظریه‌ها را خود ما با یک وضعیت التقاطی با آن مواجه هستیم. در همه رشته‌های علوم انسانی به نقش تحولات تاریخی توجه نمی‌شود. عدم توجه به این تحولات باعث می شود ما هم در آن موقعیت ها قرار بگیریم. یکی از ام‌الفسادها نهادهای جدیدی است که وارد کرده‌ایم. به این ساختارها توجه نمی کنیم. در مقام نظر چون تحلیل درستی نداریم به بن‌بست خواهیم خورد همانطور که غربی‌ها به بن‌بست خوردند، زیرا هم اکنون در برساخت گرایی اجتماعی به قبول معمولی بودن این رفتارها پرداخته شده است.

در پایان نیز دکتر موسوی اظهار داشتند: مشکل ما در ماهیت فهم داستان است. اگر متوجه سیر تحول تاریخی باشیم مشکل حل میشود. بحث بر سر جامعه شناسی و روانشناسی و رشته‌های دیگر علوم انسانی نیست. بحث بر سر جایگاه دادن به گفتارها می باشد. گفتار غالب در تبیین مسائل، دستخوش تغییر شده. طرح مسئله باید با دوره تاریخی آن سازگاری داشته باشد. ما داریم وارد دوره تاریخی می‌شویم که با علم نمی‌شود مشکلات را حل کنیم و به روش دیگری باید این کار را انجام بدهیم. بشر، همیشه که مشکلات خود را با علم پاسخ نمی‌داده است.ما باید متوجه تحولات در مقیاس فلسفی تاریخی بشویم. جایگاه علم و تکنولوژی در حال واسپردن هست. در همه دوره‌ها علم وجود دارد ولی الان جایگاه متفاوتی پیدا کرده است. علم حتی مشکل خودش را با همان علم حل میکند. خودش دوباره تکیگاه خودش میباشد. علم و تکنولوژی جایگاه خود را به چیزی بنام مردم می سپارد. لذا مواجهه‌ی جدیدی با داستان می‌شود. این مواجهه جدید اساسا مسئله را تغییر می‌دهد. تکیه گاه حل مسئله مردم میشوند نه خود علم..

 

 


فایل‌های ضمیمه:
1400/01/01 - ١٤:٥٩ / شماره خبر: ١٧٢٧ / تعداد نمایش خبر: 202
1400/01/01 - ١٤:٥٩ / Code: ١٧٢٧ / Number: 202

خروج